شرح: دایی زودتر اومد خونه تا خواهر زاده ی جوونم رو تنها پیدا کنه و من نتونستم در برابر وسوسه مقاومت کنم.تو امیال ممنوعه مون افراط کردیم، با شهوتی سیری ناپذیر بدن همدیگه رو کاوش کردیم.یه برخورد وحشیانه و پرشور بود که هر دومون رو به نفس نفس انداخته بود.